تعریف مطالعه
در ابتدا باید از خودمان بپرسیم آیا میتوانیم خواندن یا مطالعه را تعریف کنیم؟(لطفاً کمی فکر کنید.)
شاید تعاریفی مانند: درک منظور نویسنده یا دیدن و فهمیدن کلمات و … به ذهن شما بیاید.
ولی طبق تعریفی که تونی بازان ارائه کرده، خواندن، پیوند کامل فرد با اطلاعات سمبلیک (نمادین) است که معمولاً جنبه دیداری یادگیری دارد و شامل هفت مرحله است:
۱.شناخت
دانش خواننده از نشانه های الفبایی. این مرحله تقریباً قبل از اینکه جنبه فیزیکی خواندن شروع شود اتفاق می افتد.
۲.تحلیل
فرآیند فیزیکی که با آن نور از کلمه منعکس میشود و چشم آن را دریافت میکند و بعد از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می شود.
۳.یکپارچگی درونی
معادل درک کلی است و به اتصال همه بخشهای اطلاعات خوانده شده با همه بخشهای مناسب دیگر اشاره میکند.
۴.یکپارچگی بیرونی
این مرحله شامل تجزیه و تحلیل، انتقاد، ارزیابی، انتخاب و رد کردن می شود.
فرآیندی که در آن خواننده تمام بدنه دانش پیشین خود را با دانش جدید به کار می برد و ارتباط مناسبی بین آنها به وجود می آورد.
۵.نیروی حافظه
حافظه، انبار اصلی اطلاعات است. ذخیره اطلاعات میتواند خود یک مسئله باشد.
بیشتر دانش آموزان در این شرایط قرار گرفتند که باید وارد اتاق امتحان شوند و بیشتر اطلاعاتشان را برای دوره دو ساعته آزمون ذخیره کنند.
بنابراین ذخیره اطلاعات به تنهایی کافی نیست و باید با یادآوری کامل شود.
۶.یادآوری
توانایی گرفتن اطلاعات در هنگام ضرورت از جایی که ذخیره شده اند آن هم ترجیحاً در زمانی که مورد نیاز است.
۷.ارتباط
استفاده فوری یا نهایی از اطلاعات کسب شده که شامل زیرمجموعه خیلی مهمی مثل فکر کردن میشود.
این تعریف شامل بررسی بسیاری از مشکلات می شود که با آنها روبرو هستیم.
چرا ما با مشکلات مطالعه روبهرو هستیم؟
پاسخ علاوه بر ناکافی بودن دانش پیشین در مورد مغز، مرتبط با روش تدریس اولیه خواندن نیز هست.
اگر شما که این مقاله را میخوانید بیشتر از ۲۰ سال سن دارید احتمالاً با روش فونتیک یا الفبا آموزش دیدهاید.
و مابقی دانش آموزان بهاحتمالزیاد یا با این روش و یا به شیوه نگاه کن و بگو آموزش دیدهاند.
در سادهترین روش فونتیک، اول به کودک الفبا آموزش داده میشود و بعد صداهای متفاوت هر یک از حروف الفبا را یاد میگیرد.
ترکیب صداها را آموزش میبیند و در آخر یاد میگیرد، چگونه صداها را باهم ترکیب و کلمات را به وجود بیاورد.
بعد بهتدریج به او کتابهای دشوارتری داده میشود که معمولاً به شکل مجموعه طبقهبندیشده از سطح ۱ تا ۱۰ است که از طریق آنها میتواند سرعتش را بالا ببرد.
طی این فرایند تبدیل به خوانندهای «خاموش» میشود.
روش تدریس به شیوه نگاه کن و بگو، ارائه کارتهایی است که تصاویر روی آن وجود دارد.
نام اشیا بهطور واضح پشت کارت چاپشده است.
وقتی کودک تصاویر و نام های آنها را یاد میگیرد تصاویر برعکس شده و کلمات به کودک نشان داده میشود.
وقتی لغات اساسی کافی به کودک آموزش داده شد، روند پیشرفت او با خواندن مجموعهای از کتابهای طبقهبندیشده که مشابه کتابهایی هستند که در روش فونتیک از آن استفاده میکردیم، دنبال و کودک تبدیل به خوانندهای «خاموش» میشود.
طرح کلی دو شیوه مطالعه بهناچار مختصر ارائهشده است و مشکلات مشابهی را میتوان در سراسر دنیا یافت.
دانش ما برای نحوهی مطالعه کافی نیست
بههرحال نکتهای که باید در مورد این شیوههای مطالعه موردتوجه قرار بدهیم، این نیست که آنها برای دستیابی به هدف کافی نیستند، بلکه موضوع مهم این است که چنین روشهایی برای تدریس نحوه خواندن برای هیچ کودکی مناسب نیستند و به کودک کمک نمیکنند هنگام مطالعه درک کاملی از کلمات داشته باشد.
اگر به تعریف خواندن رجوع کنیم متوجه میشویم که این روشها طراحی شدند تا تنها مرحله شناخت را پوشش بدهند و تلاشی در جهت تحلیل و یکپارچگی درونی هستند.
این روشها راهکاری برای حل مشکلات سرعت، زمان، حجم، نیروی حافظه، یادآوری، انتخاب، یادداشتبرداری، تمرکز، ارزیابی، نقد، تجزیهوتحلیل، سازماندهی، انگیزه، علاقه، خستگی روحی، محیط، خستگی فیزیکی یا سبک چاپی و غیره ارائه نمیدهند.
بنابراین متوجه میشویم که برای مشکلاتی که در سطح دنیا تجربه میشود، توجیهی وجود دارد.
مهم است که خاطرنشان کنم از شناخت بهندرت بهعنوان مشکل یاد میشود، چون آن در سالهای اول مدرسه بهطور جداگانه آموزش داده میشود.
همه مشکلات دیگر بیان شدهاند چون طی جریان آموزش حلوفصل نشدهاند.
در مقالههای بعدی راهکارهایی برای حلوفصل این مشکلات ارائه میشود.
از همراهی شما ممنونیم.